آنی
آن کنایهی مرموز
آنی که، نیست؛ ولی از هر بودنی
به تو نزدیک تر است.
مثل ، های و هویی در مرتفع ترین قسمت کوه
که بر می گردد و بر استخوانت می نشیند
آنی توبه زیباترین معنی
در پنهانی ترین جملات ابراز
آنی که گم می شوی در کشور کلمات
در مانده می شوی در بیان یک احساس
شوریده می شوی، چون شاعر شعری محال
تو آنی .همان کنایه ی مرموز
که هزار دوستت دارم را
در خود و با خود داری
آری همانی که بر زبان می آیی و ممنوع می شوی
درست مثل لذت بوسه ای که
بر چشمت در غبار وادی خیال می زنم
چه زیبا جاری می شوی بر من و چه
محال دور می شوی از تن.#.بهناز خرّم
درباره این سایت